to carry into effect

to kæɹi ɪntə ɪfɛkt


فارسی

1 عمومی:: بموقع‌ اجراگذاشتن‌، اجراكردن‌، عملی‌ كردن‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code